امکانات |
<-PollName->
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 703
بازدید کل : 45306
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
|
|
مژده مژده
وبلاگ عاشقانه razeeshgh.loxblog .com تبدیل به سایت شد
سلام دوستان عزیز
جامعه مجازی راز عشق به امکانات بی نظیر در نوروز 91 راه اندازی شد
از امکانات این جامعه مجازی: چت خصوصی و چت روم پیشرفته، اشتکراک گذاری مطالب، موزیک، عکس و ویدیو، تالار گفتگو فوق پیشرفته، ايجاد آزمون و...
همین الان میتونید عضو جامعه مجازی ما شوید
razeeshgh.ir
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 21 بهمن 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
سردی نگاهو بشکن , فاصله سزای ما نیست
تو بمون واسه همیشه , این جدایی حق ما نیست
بودن تو آرزومه , حتی واسه یه لحظه
می میرم بی تو
خوندن من یه بهانه است , یه سرود عاشقانه است
من برات ترانه می گم , تا بدونی که باهاتم
تو خود دلیل بودنم , بی تو شب سحر نمی شه
می میرم بی تو
من عشقت رو به همه دنیا نمیدم , حتی یادت رو به کوه و دریا نمیدم
با تو می مونم واسه همیشه
اگه دنیا بخواد من و تو تنها بمونیم , واست می میرم جواب دنیا رو میدم
با تو می مونم واسه همیشه
خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک می کنم , توی تنها ییام فقط به تو فکر می کنم
با تو می مونم واسه همیشه
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:فاصله سزای مانیست,واست میمیرم, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
نزدیک میشم وقتی حواست نیست
اونقد که مرزی جز لباست نیست
از پشت سر چشماتو میگیرم
بگو کی ام که برگشتم !؟
بگو ! وگرنه می میرم
منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی
شاید واسه همینم هست که دستامو نمیشناسی
منم اونکه ازت دوره ولی قهرش حقیقت نیست
که با تموم دلتنگیش تولد ِ تو دعوت نیست !
شاید از صورت ِخستم.. از این لحن ِ غم آلودم
بفهمی من کی ام امشب ! کجای زندگیت بودم !
نمیخواستم بدونی تو چرا به گریه افتادم ...
اگر اصرار میکردم تو رو از دست میدادم ! . . .
منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی
شاید واسه همینم هست که دستامو نمیشناسی !!
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
میاد یه روزی که دلت تنگ میشه باز برای من
تو روز خوش نمی بینی در میاری اشکای من
هر روز ازت دل میکنم دوباره عاشقت میشم
نفرین نمی کنم ولی نمیدونی چی می کشم
نه میتونم باهات باشم نه میتونم ولت کنم
دلم میگه اون روز میاد که تو رو مهربون کنم
کیو داری زجرش میدی یکی که عاشق تو بود
یکی که هم خونه ی تو دستاش تو دستای تو بود
یکی که از دنیا فقط یه دلخوشی مونده براش
دلتنگ اون میشه بازم دلی که تنگ بوده براش
اما همش خیال که دوباره مهربون بشی
خلاصه که ترسم اینه طعمه ی اینو اون بشی
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد
باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد
باز هم همراه بوى ميخك و محبو به ها
خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها
باز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله
ديده ام مى بارد اما نم نم و بىحوصله
باز قلب پنجره بر روىمن وا مى شود
باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود
باز هم لاىكتابم مىنهم يك شاخه ياس
مىكنم بهر پيامى قاصدك را التماس
باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مىشوم
باز هم با ياد تو سر شار رويا مىشوم
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
دل تو دلم نیست دل من پیش تو گیره
دست خودم نیست دل من واست می میره
دل تو دلم نیست اون روزا دل بی قراره
دست خودم نیست طاقت دوری نداره
دل تو دلم نیست وقتی دستام و می گیری
گریم می گیره وقتی از پیشم تو میری
دست خودم نیست می دونم می خوام فدا شم
دل تو دلم نیست من می خوام مال تو باشم
با تو من همیشه تو رویام بی تو من غرق تمنام
میخوام دستاتو بگیرم ببین واسه عشقت میمیرم
تو بیا همسفر من باش به فکر چشم ترم باش
میخوام همدم من تو باشی میمیرم اگه نباشی
توی قلب من همیشه جاته زندگیه من دو تا چشاته
خونه ی دلم با تو بهاره آسمون من پر از ستاره
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
آسون وداع کردم باهات، با اینکه می مردم برات
کاشکی نمی ذاشتم بری، کاشکی می افتادم به پات
خواستم بگم ترکم نکن، پیشم بمون ای نازنین
شرح پریشونیم و تو، چشمای بارونیم ببین
هر شب با کلی اشتیاق، زل می زدم به آسمون
فرصت نمونده واسه ی، ابراز احساس جنون
رفتی و من تنها شدم، با این غم نا مهربون
هرجا پی ات گشتم ولی، هیچ جا نبود از تو نشون
دل خوش به این بودم تو هم، گاهی کنار پنجره
ماه و تماشا می کنی، با کولی باری خاطره
هر شب با کلی اشتیاق، زل می زدم به آسمون
فرصت نمونده واسه ی، ابراز احساس جنون
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 11 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
حلالت میكنم اما هنوزم از تو دلگیرم
تو میخندی و من آروم تو دست گریه میمیرم
حلالت میكنم اما نباید از خودم رد شم
تو گم میشی و من اینجا
تو رو با گریه می بخشم
تقاص آرزوهامو كجای قصه پس دادی
كه از اوج پریدن ها به خاك گریه افتادی
كجای قصه پرواز چراغ راه رو گم كردم
كه باید اینهمه تنها به سوی خونه برگردم
حلالت میكنم اما به دیروز تو زنجیرم
تو رو گم میكنم وقتی تو دست گریه میمیرم
حلالت میكنم اما نمیتونم كه برگردم
تمومه آرزوهامو تو دنیای تو گم كردم
من از روزایی میترسم كه پشت مرز تقدیرن
از اینكه حتی فرداهام تو دستای تو میمیرن
حلالت میكنم اما هنوزم از تو دلگیرم...
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
ببار آسمون
نزار کسی ببینه گریه هامو
بزا پنهون کنم بغض صدامو
آخه هیچکی نمی خواد که بخونه
از تو نگاه من گلایه هامو
بگو تا کجا باید برم تا دل آروم بگیره
کی میتونه غم و از من بگیره
اونی که شیشه ی دل و شکسته
حتی سراغی از من نمی گیره
بخون تو هم صدای من آسمون
دل خسته ام از بازیه این زمون
انگاری که دله تو رم شکستن
بغضت رو بشکن اره بارون بزن
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
عشق من وتو، توی قلبم می مونه
لمس دست تو توی قلبم می مونه
تو هستی با من توی رویای شبونه
ذكر تو هستم با این دستای سردم
زندگی با تو تو بهتره، می خوام عاشقت بمونم، نگو حرف رفتنو ،بی تو من نمی تونم ،
زندگی با تو تو بهتره می خوام عاشقت بمونم، نگو حرفه رفتنو، بی تو من نمی تونم
عشق من و تو، توی قلبم می مونه، عطر دست تو توی یادم می مونه،
روزهای با تو هرگز یادم نمیره، هرگز یادم نمیره
وقتی تو هستی قلبم باروم می گیره قلبم آروم می گیره
زندگی با تو تو بهتره می خوام عاشقت بمونم، نگو حرف رفتنو، بی تو من، نمی تونم
زندگی با تو تو بهتره می خوام عاشقت بمونم نگو حرف رفتنو، بی تو من نمی تونم
زندگی با تو تو بهتره
می خوام عاشقت بمونم، نگو حرف رفتنو، بی تو من نمی تونم زندگی با تو بهتره، بذار تو دنیات بمونم
نگو حرفه رفتنو بی تو من نمی تونم
ای عشق من ، تو بهترینی می خوام عاشقت بمونم زندگی با تو بهتره می خوام عاشقت بمونم نگو حرف رفتن رو بی تو من نمی تونم
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
اگه گريه بزاره مينويسم
کدوم لحظه تورو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهميدی نگو نه
تو بودی اونکه دستامو رها کرد
خودت گفتی خداحافظ تموم شد
منو تو سهممون از عشق اين بود
خوده تو حرمته عشقو شکستی
بريدی اخره قصه همين بود
اگه مهلت بدی يادت ميارم
روزايی رو که بی تو عينه شب بود
تمومه سهمت از دنيا عزيزم
بزار يادت بيارم يک وجب بود
بهت دادم تمومه اسمونو
خودم ماهت شدم اروم بگيری
حالا ستاره ها دورت نشستن
منو ابری گذاشتی داری ميری
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 4 تير 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
واي بر من گر تو آن گم گشته ام باشي
كه بس دور است بين ما
كه آن سو
نازنيني
غنچه اي شاداب و صدها آرزو بر دل
دلي گهواره عشقي
كه چندي بيش نيست شايد و از
بازيچه بودن سخت بيزار است
واي بر من اگر تو آن گم گشته ام باشي
كه بس دور است بين ما
عاشق شدن و عاشق نمودن سخت دشوار است
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
تو کجایی سهراب؟
آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟...
زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند,
همه جا سایه ی دیوار زدن !
وای سهراب دلم را کشتند
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
خیلی وقت که یه بغضی تو صدامه
خیلی وقت که یه آهی تو نگامه
خیلی وقت حتی اشک هم قهر با من
تک و تنها تو قفس اسیر این تن
خیلی وقت خنده هام خیال و رویاست
آرزوهام چون حبابی روی دریاست
خیلی وقت که شب هام نوری نداره
توی آسمون می گردم واسه دیدن ستاره
خیلی وقت گلدون ها بدون آب اند
ماهی ها انگاری عمریه تو خواب اند
خیلی وقت قلب من خسته و پیره
برای سوختن و ساختن دیگه دیره
خیلی وقت قابی خالی رو دیواره
قابی بی عکس که تورو یادم می اره
خیلی وقت عشق تو پاها مو بسته
تنها من موندم و گیتاری شکسته.
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
میخوام بگم دوستت دارم ولی روم نمیشه
این دل بیقرار من یه لحظه آروم نمیشه
میخوام بگم دوست دارم میخوام که با تو بمونم
شعرای عاشقونمو فقط واسه تو بخونم
میخوام بگم دوست دارم هر جا باشی هرجا باشم
تو شادی و توی غما میخوام کنار تو باشم
میخوام بگم دوست دارم بگم تو قلب من تویی
اگه که درمون ندارم بدون که درد من تویی
میخوام بگم دوست دارم یه عالمه خیلی زیاد
شب که بهت فکر میکنم من دیگه خوابم نمیاد
میخوام بگم دوست دارم میخوام که اینو بدونی
اگه نمیتونم بگم اینو تو شعرام بخونی
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 20 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
«دل از من برد و روی از من نهان کرد»
مرا سرگشته و بی آشیان کرد
به جان عاشقی غمگین و بیمار
نگارم ظلمهای بیکران کرد
چو دادم مژده پایان هجران
خلاف وعده با من هر زمان کرد
به چشم جان مشتاقم نیامد
ز دیده خون دل هردم روان کرد
چه گویم با دلی دربند عشقش
جفا و بنده آزاری چسان کرد
به جای آن ستمها کو روا داشت
به جانم، لطفها با دیگران کرد
دلم پردرد دید و هیچ انگاشت
«خدارا با که این بازی توان کرد»
(با تضمینی از غزل حضرت حافظ)
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
مرا کم اما همیشه دوست داشته باش... این وزن آواز من است. عشقی که گرم وشدید است، زود می سوزد وخاموش می شود. من سرمای تو را نمی خواهم، ونه ضعف یا گستاخی ات را. عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد، گویی که برای همه عمر، وقت دارد. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش. این وزن آواز من است. اگر مرا بسیار دوست بداری، شاید حس تو صادقانه نباشد. کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد! من به کم هم قانعم و اگر عشق تو اندک، اما صادقانه باشد. من راضی ام. دوستی پایداراز هر چیزی بالاتر است.
ادامه مطلب |
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
یه روزی یه جایی یه دل شکوندم یکی عاشقم شد به پاش نموندم
چه آسون چه راحت ازش گذشتم دلم رو به قلبی دیگه سپردم
پریشون و گریون و دل شکسته هنوزم به هیچکی دلی نبسته
چقدر می گفت دوباره، دوباره برگرد چه روزا که بی من تنهایی سر کرد
اما حالا که دارم فکر می کنم می بینم انگار
اونی که باخته بازی رو فقط من بودم انگار
حتی یه بار نشد که بعد از اون عشق و ببینم
از شدت عشق از رو لبی بوسه بچینم
پشیمونم پشیمونم من دیگه بی تو نه نمی تونم
نمی خونم نمی خونم من دیگه جز برای تو نمی خونم
گاهی به جز صبر چیکار می شه کرد؟!
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
در این دنیا تک و تنها شدم من، گیاهی در دل صحرا شدم من، چو مجنونی که از مردم گریزد، شتابان در پی لیلا شدم من... چه بی ثمر می خندم، چه بی ثمر می گریم، به ناکامی چرا رسوا شدم من، چرا عاشق چرا شیدا شدم من، من آن دیر آشنا را میشناسم، من آن شیرین ادا را می شناسم، من آن زود آشنا را می شناسم، محبت بین ما کار خدا بود، از اینجا من خدا را می شناسم، خوش آن روزی، که این دنیا سر آید، قیامت با قیام محشر آید، بگیرم دامن عدل الهی، بپرسم کام عاشق کی بر آید؟؟؟
فدای مهربونی هات اگه دلم به خاطرت شکست، برو فدای خنده هات، گریه اگه راه چشام و بسته، رفتی من و با غصه ها تو بی کسی تنها گذاشتی، اما اینجا یکی عاشقونه به یاد تو نشسته، مثل پرنده ها یه روز عاشق پر زدن شدی، تو پرزدی به آسمون، من موندم و بال و پر شکسته، حالا تو تنگیه قفس، بغض بزرگی تو گلوم نشسته، فدای گرمیه صدات اگه صدام از عشقت و گرفته...
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
عشق يعني معني يك انتظار عشق يعنی واژه هاي بيقرار
عشق يعني چشمهاي ارغوان عشق يعني گريه هاي بي امان
عشق يعني لحظه اي آبي شدن در سكوت و اشك مهتابي شدن
عشق يعني كوچه باغ خاطره عشق يعني انزوا و فاصله
عشق يعني حس غمناك حضور چشم ها در آرزوي يك عبور
عشق يعني نبض سرخ لاله ها دشتهاي سبزي از آلاله ها
عشق يعني موجي از درياي جان در تلاطم هاي امواجي نهان
عشق يعني نم نمي پاك و زلال عشق يعني آرزوهاي محال
عشق يعني وسعت تنها شدن لحظه اي هم پوچ و بي معنا شدن
عشق يعني سايه سار پونه ها عشق يعني شبنم و بابونه ها
عشق يعني گونه ها را تر كنيم عشق يعني زندگي از سر كنيم
عشق تنها راز قلب عاشق است عشق يعني اشك را باور كنيم
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 24 دی 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند
کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند
در سایه های شب تو را تنها نوشتند
سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند
احساس پاکت را همه تکفیر کردند
محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند
هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند
در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند
زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد
مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 29 آذر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
گفته می شود که حميد مصدق عاشق فروغ فرخزاد بوده است که به هم نرسیده بودندو یکی از اشعار آنها در وصف هم به قرار زیر است
شعر زیبای حميد مصدق
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
جواب زيباي فروغ فرخ زاد
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 27 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
وسط غربت آب صدفی شناورم
به تو که فکر می کنم، باغ خوش عسل منم
غنچه و پولک منم، بهترین ململ منم
دستمو بگیر...
تو رو که مینویسم دست من خوشبو میشه
دسته نرگس میشه، ناف صد آهو میشه
به تو که فکر میکنم ساز خوش صدا منم
رقص یک پر در هوا، رقص واژه ها منم
دستمو بگیر...
به تو که فکر میکنم گر میگیرم از خوشی
مثل یک رنگین کمون وسط جمعه کشی
دستمو بگیر تا بالم در بیاد
که تن من رقص جانانه میخواد
رقص آزادی رنگای قشنگ
رقصی که پدربزرگ یادم نداد
دستمو بگیر...
شهیار قنبری
|
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 3 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
|